پرداختن به ترور در لایه های مختلف تاریخ جدا از دانش نیازمند شهامت است. کمتر کسی جسارت پرداختن به چنین موضوعی را دارد که از همان آغاز دارای توجیهات اخلاقی و روایت های متکثر است.
یزدانی همواره دیباچه کتابیش را با پرداختن به شالوده نظری آغاز می کند و این کتاب از این حیث استثناء نیست. وی به نقل از دانشنامه علوم اجتماعی قتل سیاسی را اقدامی آگاهانه و حساب شده و فراقانونی با مقاصد سیاسی معرفی می کند. قربانی ترور به دلایل سیاسی، اجتماعی یا باورهای دینی و فکری برگزیده و از میان می رود.
ترور با تروریسم متفاوت است. چرا که در عمل تروریستی کم اتفاق می افتد که شخص بخصوصی هدفمند مورد حمله قرار بگیرد. تروریست ها افراد را از یکدیگر تمیز نمی دهند بلکه به گروه انسانی حمله می کنند و همگی را بدون تبعیض از میان بر می دارند. کسی که به تقل سیاسی اقدام می کند به گمان خود افرادی را از میان بر می دارد که نظام اجتماعی را فاسد می کنند. اما کسی که عمل تروریستی انجام می دهد می خواهد سر تا پای نظام را نابود کند که به تصور او بذر فساد در جامعه می پاشد. در این جامعه همه افراد تروریست هستند، زیرا همگی می خواهند جایی در قدرت بیابند. از نظر تروریست همه قربانیان افرادی فاسد هستند و در گسترش فساد اجتماعی دست دارند. اگر هم بیگناه باشند، جزو تلفات انسانی ناخواسته در جنگی شمرده می شوند که برای ریشه کنی نظام فاسد جریان دارد. تروریست در جامعه رعب و وحشت ایجاد می کند در حالی که ترور سیاسی متوجه گروه خاصی است به همین دلیل افراد همین گروه را در وحشت فرو می برد.
درباره پیامدهای ترور، یزدانی به درستی موضع مشخصی نمی گیرد و آن را بیشتر از آنکه امری ذاتی در نظر بگیرد آن را امر بازتابی معرفی می کند. بنابراین از نظر سهراب یزدانی ترور می تواند در برهه ای از تاریخ امری محدود و بیهوده و گاه بی نتیجه و در برهه ای زمینه ساز دگرگونی مهم باشد. به طور کلی می توان گفت که ترور حکومت گران ارتباط مستقیم با ساختار حکومت دارد. بدین نحو که اگر ترور حکومت گران بر ساختار سیاسی نظام های برخوردار از نهادهای نیرومند و جا افتاده یا دولت هایی که با مخالفت اجتماعی نیرومندی رو به رو نیستند اثر چندانی نمی نهد. و بر عکس، در نظام های ضعیف و شکننده به خصوص آنهایی که یک فرد یا گروه کوچک وابسته اند امکان دگرگونی را فراهم می آورد.
همچنین کتاب ترورهای سیاسی با موضع آکادمیک از توجیه اخلاقی فاصله می گیرد و سعی می کند قضاوت اخلاقی نداشته باشد. بنابراین، نه به این دیدگاه کلیشه ای که “هدف سیاسی هر چه می خواهد باشد کشتن انسان را توجیه نمی کند” دل می دهد و نه از زاویه دیگر درهای مشارکت سیاسی را همیشه آنقدر بسته نمی پندارد که جز ترور راهی باقی نمانده باشد.
ساختار کتاب
کتاب در 4 گفتار و 11 فصل نوشته شده است. گفتار یکم: زمینه تاریخی؛ در یک فصل مشخصاً به قتل ناصرالدین شاه و پیدایش نخستین فدایی می پردازد. گفتار دوم : مبارزه با استبداد خواهان؛ با 2 فصل به قتل رئیس دولت امین السطان و دام گذاری برای محمدعلی شاه توجه دارد. گفتار سوم: پیکار رقیبان سیاسی؛ با 2 فصل به ترورهای مسلکی و نوشته ای درباره ترور اختصاص یافته است که از نظر نگارنده خاص و قابل تامل است و گفتار چهارم؛ کمیته مجازات؛ که نیمه پر کتاب را با 6 فصل به طور خاص به خود اختصاص داده است.
جهت کسب اطلاعات بیشتر به این منبع مراجعه کنید.